Free Bird

هیچ کس دوست تو نیست همانطور که هیچ‌کس دشمن تو نیست بلکه هر کسی معلم توست

Free Bird

هیچ کس دوست تو نیست همانطور که هیچ‌کس دشمن تو نیست بلکه هر کسی معلم توست

باز این چه شورش است...۴

با روی‌کار امدن محمد رضا.شاه، اوضاع تا حدودی برای سیاسیون و روشنفکران دگرگون شد. مطبوعات و احزاب آزادی‌های گسترده‌ای بدست آوردند. هرچند عمر این آزادی‌ها کوتاه‌مدت بود ولی به نوبه خود درتاریخ سیاسی ایران، در معنای مدرن، کم‌سابقه و شاید بی‌سابقه بود. در اینجا نباید حضور چندین ساله دول روس و انگلیس و بعدها آمریکا -که به خواست شاه حضور یافت- و تاثیرات حاصل از ان را فراموش کرد. در این میان خروج نیروهای خارجی از ایران اولین خواسته عمومی بود که در نهایت نیز با هوشیاری قوام (ویا شاید نیرنگ او) خاتمه یافت. روس‌ها که حاضر به ترک ایران نبودند، نیروهای خود را از ایران بردند و حکومت‌های خودمختار آذربایجان و کردستان با وعده‌هایی توخالی که به آنان داده شد و با حمله حکومت مرکزی از بین رفتند.

با افزایش تجربه شاه جوان استبداد او نیز گرایش به استبداد پدری داشت؛ هر چند که محمدرضا هیچوقت نتوانست اقتدار پدر را داشته باشد. او در سال 1327 در نتیجه سوء‌قصد نافرجام ساختگی، همه احزاب و روزنامه‌های مخالف خود را برچید و بنابراین مخالفان خود را برای مقابله با خود برانگیخت.

مهمترین اتفاق در ده ساله اول حکومت محمدرضا، تلاش مصدق و یارانش در مجلس برای ملی کردن صنعت نفت و خارج کردن منافع آن از دست استعمار انگلیس بود که در نهایت در اواخر دهه اول سلطنت  او قانون ملی شدن صنعت نفت در مجلس به تصویب رسید و به فاصله چند ماه خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس آغاز شد.

ادامه دارد

باز این چه شورش است...۳

 

ماجرای جنگ جهانی اول با نظام جهانی پرآشوب به همراه گسستگی داخلی و جنبش‌های متعدد در نقاط مختلف کشور، منجر به کودتای سوم اسفند رضا.خان شد و او را در ابتدا به سمت وزیر جنگ و بعد از آن نخست‌وزیر و در نهایت نیز به پادشاهی رساند و رضا.خان میرپنج به مدد حمایت انگلیس و نیروهای دست‌نشانده‌‌اش و عدم دخالت روس به دلیل انقلاب داخلی، و همچنین با رای اکثریت نمایندگان مجلس(که جای بحث بسیار دارد...) به رضا.شاه پهلوی تبدیل شد.

رضاشاه نیز به نوبه خود درصدد تحول و دگرگونی شرایط موجود بود ولی مطابق رسوم ایرانی، بدون برنامه‌ریزی و تفکر اصولی؛ او در ابتدا با تقلید از سیاست‌های مدرنیستی آتاتورک در ترکیه شروع کرد به مدرنیزه کردن جامعه ایرانِ. در این مسیر هر چند اقدامات بسیار مهمی چون برقراری نظام سرباز وظیفه و ایجاد راه‌آهن و برخی کارخانجات و سیستم ثبت احوال و اسناد... صورت گرفت ولی در بسیاری از مواقع اقدامات صورت گرفته صوری بوده و مطابقتی با لایه‌های فرهنگی و اجتماعی ایرانیان نداشت.

در دوران حکومت استبدادی رضاشاه، تقریبا مخالفتی در جامعه با استبداد تند رضا.شاهی (در تصمیم‌گیری‌ها) وجود نداشت به جز قشر روشنفکران که روزنامه‌های خود را از سیاست‌های استبدادی رضاشاهی محفوظ نمی‌دیدند و روحانیون و نمایندگان مجلس که از قدرت بسیار کمی در مواجه با رضا.شاه برخوردار بودند، مخالفت اصلی مردم با حکومت رضاشا.هی عدم توجه حکومت به نیازها و خواست‌های مردمی در بعد اجتماعی و فرهنگی و مذهبی بود و یقینا دموکراسی در مقابله با استبداد رضاشا.هی در جامعه ایران محلی از اعراب نداشت.

حکومت رضا.شاه با تلاش‌های خود برای تحول ایران نیز راه به جایی نبرد و در شهریور 1320 او از حکومت استعفا داد هر چند که در نقش اصلی در برکناری او از حکومت را دول روس و انگلیس بازی کردند ولی مردم نیز در این فرصت بدست آمده سهیم شده و سعی در بهبود اوضاع موجود با حکومتی جدید را داشتند.

ادامه دارد

باز این چه شورش است...۲

در رابطه با اینکه مشر.وطه خواهان به اهداف خود نائل شدند یا نه باید گفت که تعریف مشخصی از اهداف خاص مشر.وطه‌خواهان وجود نداشت چرا که اقشار مختلفی در صف مشر.وطه‌خواهان قرار می‌گرفتند. عده‌ای چون آیت‌اله نا.ئینی ان را در زمان غیبت بهتر از حکومت استبدادی دانسته و به طرفداری از آن پرداختند و عده‌ای در رویای برقراری دموکراسی و آزادی در معانی غربی آن بودند که در میان آنان افرادی چون میرزا ملکم‌.خان، آخو.ندزاده را می توان دید که در صف روشنفکران جامعه بودند و قشر دیگر را بازاریان تشکیل می داند که در رابطه متقابل با روحانیت بوده و آنها نیز در پی تحقق خواسته‌های خود بودند.

همین تنوع بعد‌ها به اختلافاتی انجامید که از دلایل شکست مشر.وطه و بازگشت دوباره استبداد محسوب می‌شدند. هرچند به نظر می‌رسد که اصطلاح «شکست مشر.وطه» را باید با احتیاط به کار برد چرا که نهضت مشروطه نقطه عطف بزرگی در تاریخ سیاسی ایران محسوب می‌شود که به نوبه خود توانست (هرچند به طور موقت) پادشاه را در ایران برای سلطنت بخواهد و نه برای حکومت. چند دستگی در مجلس ملی و طرح «مشر.وطه مشروعه» از طرف شیخ فضل‌اله نوری و حمایت محمدعلی‌شاه قاجار از او و حمایت بی‌چون و چرای روسیه از آنان به دلیل نفوذ بی‌چون و چرا در دستگاه قاجار از موانع اصلی رسیدن مشروطه‌خواهان به اهدافشان بود. جریان به توپ بستن مجلس و اقداماتی که محمدعلی شاه برای افزودن اقتدار خود انجام داد در نهایت به خلع او از حکومت انجامید و احمدشاه نوجوان را جانشین او ساخت.

همین انتقال قدرت به شاه نوجوان و بی‌تجربه به همراه اختلافات درونی مجلس (که بر اثر به دار آویختن شیخ فضل‌اله بعد از فتح تهران توسط برخی دلاوران تشدید شده بود) زمینه دخالت هرچه بیشتر روس و انگلیس(مصادف با جنگ جهانی اول) و همچنین اغتشاش و چند دستگی و در نهایت جدایی‌خواهی را در مناطق مختلف کشور فراهم نمود.

انگلستان در این میان با مشاهده اغتشاشات درونی با هدف تامین امنیت میادین نفتی خود در جنوب، سعی در حمایت از فردی مقتدر داشت که بتواند ثبات و امنیت را در کشور برقرار نماید. بدین منظور زمینه‌های کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاخان میرپنج را فراهم نمود. نکته جالب توجه در اینجا این است که در شرایط چند دستگی در کشور و تقسیم کشور به دو منطقه تحت نفوذ روس و انگلیس و در شرایطی که جنبش‌های مختلفی چون خیابانی در آذربایجان، پسیان در مشهد، جنگلی در شمال... شکل گرفته بود، مردم نیز با حکومت مقتدر و منسجم (وشاید استبدادی) بیشتر موافق بودند تا با حکومتی که...

.

.

.

.

پ.ن. وقتی بخش اول این مطلب رو می نوشتم خیلی اعصابم خرد بود... از همه چی... از زمین...از زمان... اصلا حوصله خودم هم نداشتم... ولی الان به مراتب بهترم...خدایا شکرت.

یه مناجات: خدایا بهمون کمک کن هیچوقت در مقابل خودت و اطرافیانمون شرمنده نشیم.