از سرودههای دوازده سالگی:
دیدههایم نگران،
اشکهایم خون دل
چهرهام بار گران...
یاد من یاد خزان...
.
بقیهاش رو یادم نیست...نمی دونم کجا یاداشت کردم....
دارم فکر میکنم زبان شعر یه دختر 12 ساله چقدر میتونه در عین سادگی، غمگین باشه...نمیدونم
یه سوز خاصی توش بود! خیلی خوبه آدم نوشته های قدیمیشو نگه داره یه جورایی می تونی خودتو کشف کنی از طریق اونا!
درسته ...خود قدیمیتو...
بچه که بودیم چه خوب بودیم!
آره غم بود ولی کم بود!
اخی
این پست های پایینی رو خوندم تحلیل های جالبی داشتی
خواهش میکنمممنون که سر زدین
لزومآ کودکی دورهی شادی نیست... بعضی وقت ها غمگینترین دورهست...شعر هم برام جالب بود!
آره درسته....ممنونم
بچه که بودیم غم بود اما درک و فهم اون غم خیلی کم بود برامون ولی حالا که بزرگ شدیم می فهمیم چقدر سنگینه تحمل اونببخشیدا خیلی دلم گرفته
خوب الان درک ما هم زیاد شده...
قشنگ بودبچه که بودیم غمگین تر هم بودیم حتیمن غصه های غروب جمعه ها رو فراموش نمیکنم هیچ وقت
فکر کنم نسل ما یه جوارایی همونجور که یه عده میگن سوخته به حساب میاد!
ونوس جان میدونی....گاهی سادگی و ساده بودن عین ناراحتی و غمگین بودنه.
گاهی...
چرا یه بچه ۱۲ ساله باید غم رو اینقدر قشنگ بتونه به تصویر بکشه؟ چرا باید بدونه غم چیه؟
معلومه...وقتی خودتو تنها بی هیچ درک متقابلی پیدا می کنی حتی تو ۱۲ سالگی هم غم میاد سراغت...
یه سوز خاصی توش بود! خیلی خوبه آدم نوشته های قدیمیشو نگه داره یه جورایی می تونی خودتو کشف کنی از طریق اونا!
درسته ...خود قدیمیتو...
بچه که بودیم چه خوب بودیم!
آره غم بود ولی کم بود!
اخی
این پست های پایینی رو خوندم تحلیل های جالبی داشتی
خواهش میکنم
ممنون که سر زدین
لزومآ کودکی دورهی شادی نیست... بعضی وقت ها غمگینترین دورهست...
شعر هم برام جالب بود!
آره درسته....
ممنونم
بچه که بودیم غم بود اما درک و فهم اون غم خیلی کم بود برامون ولی حالا که بزرگ شدیم می فهمیم چقدر سنگینه تحمل اون
ببخشیدا خیلی دلم گرفته
خوب الان درک ما هم زیاد شده...
قشنگ بود
بچه که بودیم غمگین تر هم بودیم حتی
من غصه های غروب جمعه ها رو فراموش نمیکنم هیچ وقت
فکر کنم نسل ما یه جوارایی همونجور که یه عده میگن سوخته به حساب میاد!
ونوس جان میدونی....
گاهی سادگی و ساده بودن عین ناراحتی و غمگین بودنه.
گاهی...
چرا یه بچه ۱۲ ساله باید غم رو اینقدر قشنگ بتونه به تصویر بکشه؟ چرا باید بدونه غم چیه؟
معلومه...وقتی خودتو تنها بی هیچ درک متقابلی پیدا می کنی حتی تو ۱۲ سالگی هم غم میاد سراغت...