وقتی یه دختر ۱۶ ساله تو فامیلتون چند دوست پسر همزمان داره و در نهایت میشنوی که خانوادش برای رعایت قواعد خانوادگیشون (شما بخونین حفظ آبرو) دخترشونو مجبور کردن که با یه پسر۳۱-۳۲ساله ازدواج کنه... و اون دختر هم میپذیره...
چطوری می تونین بگین که عقلانیت تو زندگی ما ایرانیا نیست...
آخه یه دختر 16 ساله دارای چه نوع عقلانیتی می تونه باشه...
دارم فکر می کنم که آیا مدرن زندگی کردن و انتخاب دوست پسر...اونم از این نوع.... میارزید که آدم همچین زندگی نصیبش بشه...
.
.
.
بازم به این نتیجه میرسم که ما تو رودروایسی بین سنت و مدرن قرار گرفتیم... که نه هیچکدوم رو میتونیم رد کنیم و نه...
صحبت از نادانی ست .
کلام حضرت ، متین ؛ اما
باور بفرمایید که
صحبت از نادانی ست .
شاید...
چندش اوره...
امید وارم اون 30 ساله ها مثل خودش باشه
فکر کنم یه چیزی تو همون مایههاست
اگه این خانواده نرمال بود که دخترش همزمان با چند نفر دوست نمی شد..قطعا کمبودهای زیادی داشته..اکثر خونواده های ایرانی نرمال نیستن که بچه ها به منزجر می شن.
حالا دختره واقعا پذیرفته یا مجبور به پذیرفتنش کردن؟
فکر کنم خودش هم از کارای خودش خسته شده و پذیرفته..
ایول چه دختری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بله... ایول هم داره!
۱۶ ساله با ۳۲ ساله دوست بوده؟؟؟ از کجا یافته؟؟؟؟
نه عزیزم...
بنا به اصرار خانوادش پذیرفته که در نهایت با ۳۲ ساله ادواج کنه
عجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــب!
بعلللللللللللله....
این بحث ربطی به سنت و مدرنیته نداره
اون دختر روابطش رو با دوست پسرهاش ادامه خواهد داد اگر شوهرش نتونه تامین روحی مناسبش کنه.
در غیر اینصورت به زندگیش ادامه میده و میره جلو.
اما جای تعجبه که چطور چنین ازدواجی روی داده، لابد به قول بعضی ها گند بالا آورده
البته ببخشید من اینقدر رک حرف می زنم، چون الان در عقلانی ترین وضعیت خود هستم!
خواهش میکنم...
چرا اتفاقا من فکر میکنم این نوعی خواست برای مدرن بودن-ه که یکی رو وا میداره تا سنتهای خانوادگی خودشو زیر پا بذاره و اقدام به داشتن دوست پسرهای مختلف کنه ولی خانواده همون شخص بنا به سنت خودشون و بذون هیچ عقلانیتی اونو وا میدارند که با کسی که شاید اصلا دوستش نداره ازدواج کنه...البته این فقط نظر منه...
راه بهتری بلد نبودن؟
مشاورهی روانپزشکی واسه همچین موقعیت هایی اختراع شده!
واقعآ نمیدونم چی بگم!
حتما نبودن دیگه...
همه که مثل ما عاقل نیستن!!!!
پوففففففف!
آدم بعضی وقتها دلش میخواد مامان بابای خودشو بذاره رو سرش !
موافقم
منم با رویا موافقم...هنوزم تو کفم...چی میگه؟! :-O
بدو بیا کیک تموم میشه بهت نمیرسه ها
یه چیز جالبی من امروز در موردش با یکی از دوستام حرف زدم. دقیقا یاده حرفه تو افتادم. می دونی قضیه جامعه ما الان چه مدلی شده. مثل یه ساختمون که دارن از تو خرابش می کنند ولی دیوارهای دور تا دورش هنوز هستند و بقیه وقتی رد می شن به هم اشاره می کنند و می گن نگاه کن چه ساختمون قشنگیه. با این که همه می دونند که ساختمونی در کار نیست.
آفرین دقیقا همون چیزی که منظور من بود
انگار ما بین دو چیز گیر افتادیم بین چیزی که بودیم و اونچه که میخوایم باشیم ولی هیچ کدوم نیستیم....
شاید در مرحله گذار باشیم...
ممنونم
تازه می دونی ، یه جورایی از دو طرف افتادیم. حد وسط نداریم. بعد می دونیم هم چه خبره ها، هممون. ولی به روی مبارک نمیاریم. کلاً تظاهر تو این جا قشنگ برای خودش جولان می ده.
و البته یه چیز دیگه هم هست... برای گذشتن از این وضعیت ،احتمال این که یه وضعیت بسیار بد رو پشت سر بگذاریم ، هست.
میدونی یه استادی داشتیم میگفت ما ظواهر مدرن رو خوب میتونیم بگیریم ولی در مورد فرهنگش هیچی...
شاید یه دلیلش این بوده که در ابتدا همیشه دانشجویانی که به خارج میفرستادند فقط برای مهندسی و پزشکی فرستاده میشدند ولی در مورد علوم انسانی هیچی...
بعد از انقلاب هم که مستحضرید....
تو حس فلسفه بافی نیستم! شاید انقدر دورو برمون ازاین اتفاقا افتاده و نیفتاده که خواسته نا خواسته هم عادیه واسمون هم غیر عادی!
حتما یه جایی گیریم دیگه!
مطمئنا یه جایی گیریم
ممنونم
دختره که تو رو در بایستی انتخاب سنت و مدرن قرار نگرفته! اون از دیدگاه خودش مدرنیته را انتخاب کرده و خانوادش سنت را!
دقیقا همین.ه
تفاوتبین نسلها هم هست
یه چیزی هم که هست این-ه که دختره هم به این ازدواج راضی-ه پس اونم یه جوری مقید به سنت هستش...!
سلام
به تکته همی اشاره کردین! مشکل خیلی از ماها اینه که بین مدرن و سنتی گیر کردیم و قادر به این نیستیم که توازنی توی زندگی مون برقرار کنیم!
سبز باشید
هشکل دقیقا همین جاست.
قسمت!!
همه چی قسمته!!
[با لحن پیر زنانه بخوانید!!]
بله مادر جان قسمت هر چی باشه همون میشه!!!