Free Bird

هیچ کس دوست تو نیست همانطور که هیچ‌کس دشمن تو نیست بلکه هر کسی معلم توست

Free Bird

هیچ کس دوست تو نیست همانطور که هیچ‌کس دشمن تو نیست بلکه هر کسی معلم توست

یه سری مقدمات دل‌ناخواه و نتیجه

وقتی آدما سعی می‌کنن با مقدماتی که در دست ندارن به نتیجه‌ی دلخواهشون برسند شاید ابلهانه به نظر برس-ه....!

ولی اینم برا خودش یه راه‌حل-ه ....

آخه اینجور مواقع با مقدمات در دست فقط می‌شه یه نتایج مسخره‌ای رو حاصل کرد که نتیجه‌اش فقط می‌تونه خبر از یه یروسه بده که طی شده ...نه بیشتر و نه کمتر...

.

خوب اگه آدما فقط یه پروسه نخوان باید یه راه‌حل‌هایی را از خودشون اختراع کنن تا شاید اینجوری بتونن از اون نتیجه‌ای که منتظرشون-ه فرار کنن

.

آخر این راه رو نمی‌دونم بعضی وقتا روشن-ه و بعضی وقتا اونقدر دلگیر کننده که ... دوست داری به هیچ کس و هیچی فکر نکنی و فقط با خودت کنار بیای... فقط با خودت....

آدمای بیخود اطرافت هم سعی کن فراموش کنی...

البته اگه خودشون بهت اجازه دادن که نبینی‌شون....

.

.

.

پ.ن. این اولین بارم نیست که سعی می‌کنم کاری رو که دوست ندارم با علاقه انجام بدم به جای اونچه که می‌تونستم انجام بدم ولی برام غیرممکن شده...

پ.ن. فقط به خدا می‌سپارم چون فقط اون-ه که می‌تونه کمکم کنه...همین.

«دلنوازان» و زنی که همچنان منفعل است!

این روزها در کوچه و بازار سخن از سریالی است که در تی وی ج. ا.ا. در حال پخش است که هر چند ممکن است همگان نبینند ولی با گذری از بازارهای عمومی شهر می‌توان آهنگ معروف این سریال را از مغازه‌های فروش سی دی شنید. و اشتیاقی که گوش کردن به آهنگ مربوط به ان در مردم بر‌می‌انگیخت بنده را واداشت تا نظر خود را نسبت به این سریال بنویسم.

هر چند بیشترین نقش‌آفرینی در این سریال را جوانان برعهده داشته و فضای عمومی سریال جوان پسند به نظر می‌آید ولی انچه که برجسته به نظر می‌رسد نگاه سنتی این سریال به نقش زن در خانواده و در اجتماع است. شخصیت های زن در این سریال زنانی امروزی‌اند که حتی در سطح مدیریتی یک آژانس مسافرتی نیز حضور دارند که این مساله باعث مسرت بوده که توانسته گوشه‌ای از واقعیت اجتماعی را به نمایش ‌گذارد ولی آنچه که در این نقش نیز همانند سایر نقش‌ها قابل تامل به نظر می‌رسد سرگردانی او در انجام وظائف خود و در نهایت کمک گرفتن از جنس مخالف برای حل مشکلات مربوط به کارش است.

این گونه انفعال و سرگردانی در تصمیم‌گیری فردی را در شخصیت دیگر داستان یعنی رعنا(مادر) نیز می‌توان مشاهده نمود. این مادر در حفظ و محاسبه دارائی‌های همسر خود در غیاب او عاجز بوده و برای گذران زندگی مجبور شده تا تمامی مشکلات خود را به فرد دیگر سپرده و در نهایت نتواند پاسخگوی سوالات پسر خود در این داستان باشد و در واقع او نیز از نوع دیگری از سرگردانی و انفعال رنج می‌برد.

شخصیت زن دیگر این داستان دختری است به نام مهتاب که سالها خود را  در رویای وصال پسری معطل نموده که با ازدواج آن پسر با دختر دیگری که می پسندد این عشق خاتمه یافته و او به نوعی قربانی تصمیم دیگری می‌گردد. دختری که خود پزشک بوده و جایگاه اجتماعی خوبی دارد ولی در تصمیم‌گیری جبر اجتماعی همراه با نوعی سرگردانی را می‌پذیرد. چرا که از ازدواجی خواسته جا می‌ماند و ضمن پذیرای نگاه سنگین اطرافیان بناچار تنهایی را می‌پذیرد.

.

یقینا در اینجا منظور بحث کارشناسی در مورد شخصیت‌پردازی‌های سریال نیست چرا که بنده کارشناس این حوزه نیستم. طبعا سازندگان چنین سریالی با واقعیات جامعه اقدام به گسترش چنین فرهنگی نموده‌اند ولی مگر نه اینکه رسانه عمومی به عنوان تنها رسانه تصویری در کشور رسالت فرهنگ سازی در عرصه عمومی را برعهده دارد. ولی آنچه که به ذهن می‌آید نوعی القای  فرهنگی در زمینه نقش‌آفرینی زن در خانواده و جامعه است که برجسته به نظر می‌رسد. زن در این سریال همانند موارد سالهای پیشین، منفعل و اولویت دوم معرفی می‌شود که تحت‌شعاع تصمیمات دیگران که مردان باشند عمل می نماید. که این مساله با وجود ورود زنان نسل جوان به مشاغل عالی‌تر و مستقل بودن آنان از مردان معمای جدیدی را مطرح می کند.

.

آیا با وجود ورود زنان تحصیلکرده و مستقل در عرصه اجتماعی، آنان همچنان وابسته عمل نموده و توانایی تصمیم گیری مستقل را ندارند؟ و خود را همچنان نیازمند جنس مخالف برای گذران امور و تصمیم‌گیری‌های بزرگ، می دانند؟

.

آنچه که قابل تامل به نظر می‌اید این است که زنان در یک جامعه جهان سوم چون ایران، با وجود تمایل شدید به عناصر فرهنگ مدرن هنوز نتوانسته‌اند خود را از قیود سنتی و مذهبی جامعه برهانند. قیودی چون برتر بودن جنس مذکر، دارا بودن نقش حامی برای این جنس و وابسته بودن به آنان.... هر چند در حالت کلی مساله سنت و ورود مدرنتیه به جامعه در مورد تمامی جوامع جهان سوم صادق است ولی  باید اذعان نمود که ما در بهره‌برداری از ظواهر مدرنیته بسی موفق بودیم و از تکنولوژی گرفته تا تحصیلات دانشگاهی و امثال آن را به خوبی توانسته‌ایم از غرب فراگیریم ولی آنچه که نتوانسته‌ایم اخذ کنیم فرهنگ مدرنتیه است که متاسفانه در بسیاری از موارد برخلاف سنت‌ها و مذهب ما بوده که ما را در دو راهی سرنوشت‌سازی نگه ‌داشته است. این مورد است که زن را با وجود استقلال مالی و درک و شعور کافی همچنان سرگردان نگه می‌دارد. هر چند نمی‌توان پذیرفت که این مساله در تمامی اقشار جامعه صحت داشته باشد و بدین منظور است که از سیاست‌گذاری رسانه عمومی انتظار می‌رود که برای فرهنگ‌سازی در جهت پیشرفت و اعتلای هر چه بیشتر زنان در جامعه متناسب با موقعیت آنان، گام بردارد نه برای باقی گذاشتن آنان در دهه گذشته.

.

.

پ.ن. واضح است که انچه در اینجا ذکر می‌شود فقط نظر شخصی بنده است.