امروز بغل دست من یه دلی شکست و متاسفانه من صداشو شنیدم و هیچ کاری هم نتونستم بکنم جزء اینکه با شوخی مساله رو بی اهمیت جلوه بدم
ولی اون دل شکسته بود و شایدم الان تو یه گوشه داره برا خودش گریه میکنه...
ای کاش نمیشنیدم!
من نمی دونم چرا ما آدما دوست داریم تو رویاهامون چیزایی رو برا خودمون بسازیم که اصلا با واقعیت یکسانی نداره !
و امروز اون دل به خاطر این شکست که با واقعیت مواجه شد با یه واقعیت تکراری...
دلم گرفت از این دنیا
با خودم میگفتم یعنی نمی شه آدما وقتی دلشون میگیره و دوست ندارن این دنیا رو یه امکانی براشون بود که با تصمیم خودشون نباشن محو بشن و ادامه ندن...
آخه یه حس بدی داشتم حسی که اصلا امید رو ازم میگرفت...
دوست داشتم برای چند لحظه هم که شده از روی این زمین محو بشم و نباشم
یه حسی که به هیچکس نتونستم بگم...
خدایا تو یاور تمام دلهایی باش که میشکنن و امید میخواد ازشون فرار کنه.
پ. ن. امشب خیلی بوی پاییز میده فصلی که برام یه حس دوگانه داره که هم دوستش داشتم و هم نه...
یادش به خیر
موافقم. دیشب بوی پاییز می داد. مخصوصاً وقتی که بارون زد.
این طوری که دیدم، تازه وبلاگتو شروع کردی تقریباً. به جمع نویسندگی این مدلی :دی ، خوش اومدی.
من که ترجیح میدم بدونم و ناراحت شم تا اینکه شاد باشم اما بیخبر!
دیروز اخر پاییز بود.
امروز اول زمستان.
چشم به هم می زنیم و لحظه های مان می گذرد..در حسرت شادی بی پایان!!!
یادش بخیر
خوبه... محو شدن رو می گم
سلام دوست خوبم.
محو شدن اصلا راه حل خوبی نیست.ما نباید موقع سختی ها میدوون و خالی کنیم...
به جای محو شدن مسلما این راه حل بهتری به نظر میاد:
خدایا تو یاور تمام دلهایی باش که میشکنن و امید میخواد ازشون فرار کنه.
شاد باشی گلم
عیدت مبارک
هیچوقت دوست ندارم تو چنین شرایطی قرار بگیرم - ولی چند بار قرار گرفتم- حس افتضاحیه. ای کاش می شد هر وقت نیازه آدم محو بشه ولی ...
خدایا تو یاور تمام دلهایی باش که میشکنن و امید میخواد ازشون فرار کنه.
خیلی زیبا بود...
سلام
خوب می نویسی
اما کمی خاص منظوره و مبهم
یعنی اینکه به نظر می رسه افراد خاصی حرفات رو خوب درک می کنند و بقیه کمتر
ممنون از اینکه بهم سرزدی
خوش باشی
پیام
شاید یه روز این محو شدن یه option باشه...
من به امید اون روز به زندگی ادامه می دم...
پاییز بوش نیومده فقط خودشه که اومده و تابستونو از شهریور بیرون کرده و خودش جاش نشسته.
یاد یه تیکه از یه شعر افتادم.
تو
مثل پاییز
غمناک ترین شادی زندگی منی
هر روز هزازاران هزاران دل دور و برمون میشکنه.گاهی لازمه سنگ بودنو یاد بگیریم.
احساس می کنم خودت اون دلو شکستی واگه احساسم درست باشه بدتر از شکستن دلش دردشو خواستی با شوخی رفع و رجوع کنی که این اصلن خوب نیست..یه جور نمک پاشیدن رو زخمه..
نظر شخصیه من اینه که اگه کسی پیش خودش به خودش وعده وعید می ده حتما حتما حتما ما کاری کردیم که خواسته و یا ناخواسته این احساس و درش بوجود آوردیم..
امیدوارم دلش التیام پیدا کنه..
خدا به همه مون رحم کنه..
ممنون که سر زدی
چه قدر ساده دل مردم می شکنه این روزا!
البته ظلم بده، ولی آدم هم باید خودشو قوی کنه که زرت و زورت نشکنه.
در هر صورت من هم همدردی خودم رو با این دوستتون اعلام می کنم.
سلام
نه به نظرم این روزا بیشتر ادما شیبه بلدوزر شدن...
میان٬می زنن٬له می کنن و می رن...
حتی بر نمی گردن پشت شون و نگاه کنن...
بازم می گم:
خرد شدن قلبی که به بهانه ای کوچک ان را شکسته ایم.در عرش صدایی دارد که اگر به گوشمان می رسید حتما از وحشت ان خود خرد می شدیم...
کاش بفهمیم داریم چی کار می کنیم...
همه کارای ما بی شک بازتاب داره.