وقتایی هست که دیگه نوشتن هم به کار آدم نمیاد...تو مودش نیستی و فکر هم نمی کنی که بتونه کمکت کنه.
نوشتنم نمیاد....همین
فکر میکنه که دارن بر باد میرن ولی ممکنه که اشتباه کنه.....
............................................
فقط تونست اینو با خودش بخونه:
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم...
.
.
.
پ.ن.در راه که می آمدی ، سحر را ندیدی؟