روز معلم بود...باز هم...
کس خاصی نبود که به عنوان معلم خاص ازش قدردانی کنم....
البته نه اینکه نبود هاااا...
چرا بود...
خیلی هم بود....
من عمیقا به جملهای که بالای وبلاگ نوشتم اعتقاد دارم ...می خوام اینجا از همه کسایی که خواسته یا ناخواسته تو زندگی معلمم بودن تشکر کنم
همه کسایی که بهم خوبی کردن ولی من درسش رو گرفتم...
کسایی که بهم رسما درس دادند و من حتی درس زندگی هم ازشون گرفتم...
کسایی که دشمنم شدند ولی من فقط به چشم یه معلم بهشون نگاه کردم...
کسایی که خوب نبودن ولی همین خوب نبودنشون هم به من یاد داد که هیچوقت مثل اونا نباشم...
به همه ... به همه اونایی که شاید الان تو ذهنم نسبت به چندتایی شون دید خوبی نداشته باشم ولی بازم ازشون ممنونم....
ممنونم که با حرکات و رفتار عمدی شون ناخواسته بزرگترین درسا رو به من دادن...
.
.
در نهایت اینکه...
چند ماهه اخیر با وجود روحیات نامناسبی که داشتم بهترین معلما و دوستای من...دوستای وبلاگیام بودن بنابراین دوست دارم اینجا از اونا هم قدردانی کنم و این روز و هفته رو بهشون تبریک بگم... دوستتون دارم .
ممنونم دوستای خوبم
یه کاسه رو در نظر بگیر که یه خورده آب داره توش.... ولی لبریز نشده....هنوز جا داره...
اما
یکی میاد این کاسه رو بر میگردونه...نه اصلا کج می کنه...بعد اونوقت اون کاسه میریزه...یه جورایی همون لبریز شدن....
.
.
بعضی وقتا این اتفاقا میافته تا ما بهتر خودمونو بشناسیم و محیط اطرافمونو....یا به خودمون بیایم....فعلا همین
خدایا به خاطر این اتفاقات که می دونم قسمتی از اون پازل کامل نشده زندگی ماست ازت ممنونم....ممنونم
میگفت پسره یه قرون هم تو جیبش نیست اونوقت این داره بال در میاره از اینکه زنش شده....!!!!...دقیقا همین جمله...
و من هنوز در عجبم که چرا این حرف رو در مورد دوستش گفت اونم با یه لحن خاص-ه تحقیر آمیز و آمیختهای از حسادت...
اصلا ندیده بودمش که اینجوری بخواد حسودی کنه...با این لحن....
بعضی وقتا شرایط سخت زندگی با ما آدما کارایی می کنه که به کل میتونیم عوض شیم و به یه آدم غیرقابل تحمل هم تبدیل بشیم...فقط چون شرایط بدی داشتیم...
آیا این قابل توجیه-ه....
ازش بعید بود....یعنی شرایط...
کاش ما آدما مشکلاتمون رو به همه مسائل زندگیمون تعمیم ندیم....