خانم-ه رو میشناختم...یه زن حدودا 40 ساله که با یه پسر نوجوون، خونه باباش زندگی می کرد....میگفتند طلاق گرفته ...می گفتند پسر سرکشی داره ...
تا اینکه امروز شنیدم این زن به عنوان زن سوم اون مرد (شوهر سابقش) و در واقع صیغه اون به حساب میاومده که برای فرار از قید و بند خانواده پدری به صیغه اون درمیاد و وقتی به نداشتن هرگونه حق و حقوقی در قبال مرد و اون شرایط کذایی (البته با وجود یه بچه) آگاه میشه برمیگرده و خونه باباش رو ترجیح میده و اون مرد لوده که نمی دونم با چه حسابی هوا و هوس خودش رو میتونه جلو ببره الان زن چهارم رو اختیار کرده و به احتمال زیاد اون هم صیغه...
موندم اینجا قانون مملکت من چه حقی رو برای اون زن قائل-ه و یا برای اون بچه که ناخواسته دچار شرایط اینچنینی شده...
موندم ...اون زن با یه بچهای که یقیناٌ نمیتونه محبتش رو ازش دریغ کنه...چیکار باید بکنه...جز اینکه نه تنها محبت، بلکه زندگیش رو هم فدای اون بچه کنه ...و اون مرد همچنان در پی هوا و هوس افسارگسیخته خودش جلو بره....
دلم برای اون زن سوخت (شاید تاوان اشتباه خودش رو پس می داد...ولی...)و البته برای همه زنان سرزمینم که همچنان اسیر فرهنگ مردسالاری محضاند....مردسالاری محض...فرهنگی که به مرد اجازه میده تا جایی که خواستههای خودش رو با تمایل هرچه بالاتر براورده کنه و حتی به فکر عواقب حاصل از این خواستهها هم نتونه فکر کنه
دلم برای اون پسر سوخت که میباید تاوان اشتباهات محض دو نفر دیگه رو باید می داد....
و موندم که بالاخره کی روز واقعی زن خواهد رسید...روزی که زن جایگاه واقعی خود را داشته باشد...
به امید اون روز هستم...
آن زن تاوان اشتباهات خودش و گذشتگان خودش را می دهد. (می دونی، خود زنا هم خیلی مقصرن)
امیدوارم هر چه زودتر اون روز برسه و مرد و زن با قبول قابلیت ها و توانایی های هم دیگه با هم زندگی کنن و به دید برابر به اونا نگاه بشه.
در مورد پست آخرم هم باید بگم که هدف این بود که ببینم جماعت چه عکس العملی نشون میدن (که متأسفانه کسی نظری نداد، نمی دونم شاید ...) وگرنه همون طور که خودت گفتی این بدترین روش موجوده.
بعضی وقتا زنا واقعا هیچ راه دیگهای براشون نمی مونه و یا شاید هم مقصرن...نمیدونم...
عنوانت را دوست داشتم... روز واقعی زن...
امیدوارم یه روز اون روز را ببینیم!
من هم همچنان امیدوارم....امیدوارم